نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 1103 )
ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء هفـدهـم ـ صفحه 322 )
( قسمــت یازدهم )
صاحبِ توحیـد
( جزء هفدهــم صفحــه 324 آیه 33 )
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :
و اوست آن کسى که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است
هر کدام از این دو در مدارى [معین] شناورند
نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :
بر ذوق اهل معرفت ؛ این شب و روز ؛
نشانِ قبض و بسط عارفان است ؛
و این دو ؛ حکم الاهی و تقدیر لم یزلی است ؛
گاه در قبضه ی قبضش نهد تا سلطان جمال ، او را بنوازد !
و شرطِ مردِ صاحب درد ، آن است که ؛
در آن قبض ؛ مهذّب و تسلیم و بی اعتراض باشد !
و گاه بر بساطِ بسط ؛ مؤدّب و بی اعراض بُوَد !
که گفته اند :
بنده ی حقّ ؛ تا رنجِ بلا در هر مکان نکشد لذّت ایمان نچشد .
... وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
آفتاب و ماه را بیافرید در آسمان ؛
و آنها را بر پهنه ی افلاک ، روان ساخت ؛
آفتاب را بر وجهی آفرید که نیفزاید و نکاهد !
و ماه را به صورتی آفرید که هم بیفزاید و هم بکاهد !
گاه در محاق و گاه در اشراق !
[ و این تعبیر همان است که دانشمندان ایرانی از صدها سال پیش ، کوچکیِ کره ماه نسبت به خورشید ، و مجذوبیت و نقص او ، و تابع بودن او نسبت به زمین در برابر خورشید می دانستند ، که بدین گونه از کلام خداوند در قرآن استنباط و بیان می کردند ! ]
بنابراین ؛ آفتاب نشانه ی صاحبِ توحید است ؛
که به صفتِ تمکین ؛
(در شناوریِ خود در آسمان بی پایان) در حضرتِ شهود می گوید :
اگر پرده ها بالا رود بر یقین من افزوده نشود !
و ماه ؛ نشانه ی صاحبِ علم است ، که ؛
در میدانِ اجتهاد ، قدم دارد ،
و از راهِ نظر و استدلال در امده ،
و دیده در طاعت و عمل داشته ؛
تا بر ایمان و اعتقاد مؤمنان بیفزاید .
و بدان که ؛ صاحبِ توحید ؛ خداوندِ درد است !
و صاحبِ علم ؛ خداوندِ عمل و درمان است !
صاحبِ عمل ، در نظاره ی سبب است !
و صاحبِ درد ؛ در نظاره ی مسبّب ، از سبب فارغ است .
و بزرگان دین گفته اند :
سبب ندیدن ؛ جهل و نادانی است !
اما با سبب ماندن ؛ شرک است !
نقل شده ؛
عارفی را دیدند که بر لب دجله ی بغداد گفت :
خداوندا ؛ من تشنه ام ! و از آن جا گذشت ! و آب نیاشامید ! چون آن بزرگ مرد چنان در نظاره ی مسبّب مستغـرق بود ؛ که پروای سبب نداشت ! و در مشاهده ی حقّ ؛ نه دجله دید و نه آب دجله !
کسی که مشغول حقّ است اگر حوریِ بهشتی بر وی بگذرد خبر نشود !
که گفته اند :
یَعلَـــــــــــمُ الله گـــر همی دانـــــــــم نگارا شب ز روز !
زانکه هستم روز و شب مدهوش و سرگردانِ عشق !
موضوع :